بهترینم
زبون عاشقا فرق داره عاشقونه است لطیفه منم اومدم عاشقونه صبت کنم
بهترینم سرمو بزارم رو پاهات من دلم نوازش تو رو میخواد میترسم عزیزم
آفتابم عاشقتم آفتابم دوستت دارم آفتابم خیلیییییییییییییییییییییییی دوستت دارم
و تو یک بار دیگر گویی آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟؟؟
بهانه هایم را می آورم جلو باز هم لبخند میزنی با سکوتت میپرسی آیا خدا برای بنده اش کافی نیست
میگویم میترسم ترس مرا برداشته به آنی که باید درحال نرسیدنم و تومیگویی آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟!!
و من این بار اصرار نمیکنم گویم آیا خدا برای بنده اش کافی نیست:))))
[ بازدید : 58 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]